لغتنامه دهخدا
تعجس . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ](ع مص ) از پی چیزی فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). درپی کاری شدن و پیروی نمودن کسی را بر کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیجویی و تعقیب کار کسی . (از اقرب الموارد). || پی هم باریدن باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بند ک