تغاطلغتنامه دهخداتغاط. [ ت َ غاطط ] (ع مص ) همدیگر را در آب فروبردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تماقل . تغامس . (اقرب الموارد). و رجوع به این دو کلمه شود.
تیغاتلغتنامه دهخداتیغات . (اِخ ) دهی از دهستان پسکوه است که در بخش قاین شهرستان بیرجند واقع است و 611 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
تغایدلغتنامه دهخداتغاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) دوتا و کج گردیدن از نرمی و نزاکت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دوتا و کج گردیدن زن در رفتار از نرمی . (از اقرب الموارد).
طغاثلغتنامه دهخداطغاث . [ طَ ] (اِخ ) نام یکی از نیاکان سامانیان . رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 316 شود.
طغاتلغتنامه دهخداطغات . [ طُ ] (ع ص ، اِ) طُغاة.ج ِ طاغی : فی الجمله چون آن حدود از طُغات پاک شد. (جهانگشای جوینی ). و آن حدود را چندانک از طغات پاک کند، او را مسلم باشد. (جهانگشای جوینی ). و خراسان از طغاة و عداة پاک گشت . (جهانگشای جوینی ).
تغاطسلغتنامه دهخداتغاطس . [ ت َ طُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل . (اقرب الموارد). همدیگر را در آب فروبردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تماقل درآب . (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تغاطشلغتنامه دهخداتغاطش . [ ت َ طُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خویشتن را کور ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعامی . (اقرب الموارد). و رجوع به تعامی شود.
تغاطسلغتنامه دهخداتغاطس . [ ت َ طُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل . (اقرب الموارد). همدیگر را در آب فروبردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تماقل درآب . (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تغاطشلغتنامه دهخداتغاطش . [ ت َ طُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خویشتن را کور ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعامی . (اقرب الموارد). و رجوع به تعامی شود.
امتغاطلغتنامه دهخداامتغاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشیده شدن . || بلند شدن روز. || شمشیر برکشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).