لغتنامه دهخدا
تغلب . [ ت َ غ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) به چیرگی تمام دست یافتن به چیزی : تغلب علیه ؛ ای استولی علیه قهراً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به قهر استیلا یافتن بر بلادی . (از اقرب الموارد). غلبه کردن و چیره شدن . (غیاث اللغات ). زیردستی و چیرگی و استیلای بقهر. (ناظم الاطب