تغییر آستانهthreshold shiftواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در حساسیت شنوایی که معمولاً با کاهش همراه است
تیغگرلغتنامه دهخداتیغگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) تیغساز. آنکه تیغها را بسازد. (آنندراج ) : مغنی ز دف ساختی چون سپربه قانون خبرگیر ازین تیغگر. طغرا (از آنندراج ).رجوع به تیغساز شود.
ثغرلغتنامه دهخداثغر. [ ث َ ](ع مص ) دندان نمودن وقت خندیدن . || دندان شیر کسی را شکستن . || افتادن دندانها. || رخنه کردن . || رخنه بستن . || ثغر ثلمة؛ بستن رخنه را. (از اضداد است ).
ثغرلغتنامه دهخداثغر. [ ث َ / ث َ غ َ ] (ع اِ) درختی است که شکوفه ٔ سپید دارد. || گو. || رخنه . || دره ٔ فراخ . || دهن . || دندانها یا دندانهای پیشین یا دندان که هنوز در لثه باشد. || رسته ٔ دندان . || سرحد ملک کفار. مرز. دربند. دربند میان کفر و اسلام . (منتهی
تغییر آستانۀ دائمpermanent threshold shiftواژههای مصوب فرهنگستانکمشنوایی برگشتناپذیر در پی نوفهگیری شدید اختـ . تاد PTS متـ . تغییر آستانۀ دائم نوفهزاد noise induced permanent threshold shift اختـ . تاد نوفهزاد NIPTS
تغییر آستانۀ معیارstandard threshold shiftواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در آستانۀ شنوایی در مقایسه با شنوایینگارۀ پایه اختـ . تار 2 STS
تغییر آستانۀ موقتtemporary threshold shift, auditory fatigueواژههای مصوب فرهنگستانکمشنوایی گذرا و برگشتپذیر ناشی از خستگی در پی نوفهگیری شدید اختـ . تام TTS متـ . تغییر آستانۀ موقت نوفهزاد noise induced temporary threshold shift اختـ . تام نوفهزاد NITTS
تغییر آستانۀ دائم نوفهزادnoise induced permanent threshold shiftواژههای مصوب فرهنگستان← تغییر آستانۀ دائم
تغییر آستانۀ موقت نوفهزادnoise induced temporary threshold shiftواژههای مصوب فرهنگستان← تغییر آستانۀ موقت
تغییرلغتنامه دهخداتغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی به حالی برگردانیدن و گردانیدن و دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از حال خود گردانیدن و با لفظ کردن و
تغییرفرهنگ فارسی عمید۱. از حالی به حالی برگردانیدن؛ دگرگون کردن.۲. دگرگون شدن؛ از حالی به حالی دیگر درآمدن.
تغییردیکشنری فارسی به انگلیسیalteration, change, gradation, metamorphosis, mutation, swing, switch, transition, turn, turnover, variance, variation
قابل تغییرلغتنامه دهخداقابل تغییر. [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تغییرپذیر. برگشتنی : ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست قابل تغییر نبود آنچه تعیین کرده اند.حافظ.
تغییرلغتنامه دهخداتغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی به حالی برگردانیدن و گردانیدن و دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از حال خود گردانیدن و با لفظ کردن و
تغییرفرهنگ فارسی عمید۱. از حالی به حالی برگردانیدن؛ دگرگون کردن.۲. دگرگون شدن؛ از حالی به حالی دیگر درآمدن.
خط همتغییرisopor lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی که تغییرات درازمدت، مانند تغییرات خطوط همانحراف یا هممیل، بر روی آن یکسان است
درخواست تغییرchange requestواژههای مصوب فرهنگستاندرخواست افزایش یا کاهش گسترۀ کار و اصلاح خطمشیها و فرایندها و برنامهها و رویهها و تغییر هزینه و بودجه یا اصلاح برنامههای زمانی