تفاددیکشنری عربی به فارسیبرگرداندن , گردانيدن , دفع کردن , گذراندن , بيزار کردن , بيگانه کردن , منحرف کردن
تفایدلغتنامه دهخداتفاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) یکدیگر را فایده دادن . یقال : هما یتفایدان بالمال ؛ ای یفید کل صاحبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بهره رسانیدن قوم بیکدیگر و تفاود استعمال نکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به تفاود شود.
تفؤدلغتنامه دهخداتفؤد. [ ت َ ف َءْ ءُ ] (ع مص ) سوخته شدن و افروخته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحرق و توقد آتش . (از اقرب الموارد).
تیفوئیدلغتنامه دهخداتیفوئید. [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) حصبه . مطبقه . (از فرهنگ فارسی معین ). از امراض عفونی و ساری که به سبب وجود میکروب و ایجادزخمهای دگمه ای شکل در روده تشخیص داده میشود. و با تیفوس مشابهت دارد و در جوانان بیشتر مشاهده میشود. وتب این بیماری در سه مرحله متغیر است . مرحله ٔ اول که
تفویتلغتنامه دهخداتفویت . [ ت َ ] (ع مص ) فائت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || رها کردن و رخصت دادن . (ناظم الاطباء).
تفودلغتنامه دهخداتفود. [ ت َ ف َوْ وُ ] (ع مص ) برآمدن بالای کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تفادیلغتنامه دهخداتفادی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقایه ساختن بعضی بعض دیگر را چنانکه گویی هر کس رفیق خود را فدای خویش میسازد. (از اقرب الموارد). || پرهیز نمودن و یکسو شدن و رهایی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پرهیز کر
تفادیلغتنامه دهخداتفادی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقایه ساختن بعضی بعض دیگر را چنانکه گویی هر کس رفیق خود را فدای خویش میسازد. (از اقرب الموارد). || پرهیز نمودن و یکسو شدن و رهایی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پرهیز کر
احتفادلغتنامه دهخدااحتفاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بشتاب رفتن . (منتهی الارب ). || بطاعت و خدمت شتافتن . (منتهی الارب ).
مستفادلغتنامه دهخدامستفاد. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استفادة. فایده گرفته شده و آنچه بطریق فایده حاصل شده باشد. (غیاث )(آنندراج ). فائده گرفته . سودبرده . منتفع گرفته شده . حاصل شده . رجوع به استفادة شود. || مقصود ومراد و خواهش . (ناظم الاطباء). مفاد. معنی . مدلول .- <span class="hl"
اعتفادلغتنامه دهخدااعتفاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در بستن بر خود و نخواستن از کسی چیزی را چندانکه بمیرد از گرسنگی و این در خشکسال میکنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بروی خود بستن تا از گرسنگی مردن و از کسی چیزی نخواستن و این عمل در خشکسال کنند. (از اقرب الموارد): لقی رجل جاریة تبکی فقال ما ل
انتفادلغتنامه دهخداانتفاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نابود ساختن . (از اقرب الموارد). تمامه ٔ چیزی را گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).بتمام چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). استیفاء حق . (از اقرب الموارد). || شیر دوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم ا