تفیئةلغتنامه دهخداتفیئة. [ ت َ ءَ ] (ع اِ) تفیئة الشی ٔ؛ هنگام آن چیز. (منتهی الارب ). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء). || دخل علی تفیئة فلان ؛ ای اثره . (منتهی الارب ). درآمد در اثر فلان . (ناظم الاطباء).
تئفةلغتنامه دهخداتئفة. [ ت َ ءِف ْ ف َ ] (ع اِ) اِف . افان . افاف . افف . هنگام . وقت . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): جاء علی تئفة ذلک ؛ ای علی اثره او علی القرب من وقته . (اقرب الموارد).
تیفعلغتنامه دهخداتیفع. [ ت َ ی َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بر پشته برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : ترفع فلان و تیفع. (اقرب الموارد).
تیفهلغتنامه دهخداتیفه . [ ف ِ ] (اِخ ) در افسانه های قدیم یونان سردسته ٔغولانی بود که به آسمان حمله ور شده بودند. و تیفه بوسیله ٔ ژوپیتر گرفتار صاعقه و معدوم گردید. (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیفیوس شود.
تیفهلغتنامه دهخداتیفه . [ ف ِ ] (اِخ ) دهی از بخش نمین شهرستان اردبیل است که 135 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تفهلغتنامه دهخداتفه . [ ت َف ْه ْ ] (ع مص ) اندک و حقیر و کهنه و لاغر گردیدن . (منتهی الارب ). اندک و زبون شدن . (آنندراج ).
پیلغتنامه دهخداپی . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) ردّ. ایز. اثر. نشان . اثر پای . ردپا.اثر پای بر زمین . نشان و داغ پای بر زمین : زکریا علیه السلام از شهر بگریخت ... خلق از پس وی سربیرون نهادند و بر در شهر درختی بود... زکریا به آن درخت درشد، ای