تقاصلغتنامه دهخداتقاص .[ ت َ قاص ص ] (ع مص ) قصاص از یکدیگر بستدن . (زوزنی ).قصاص از یکدیگر گرفتن . یقال : تقاص القوم ، اذا قاص کل واحد منهم صاحبه فی الحساب او غیره ُ. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || (اصطلاح فقهی ) بوسیله ای از وسائل طلب خود را از مدیون منکر و
تکاصلغتنامه دهخداتکاص . [ ت َ کاص ص ] (ع مص ) باهم انبوهی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکاظلغتنامه دهخداتکاظ. [ ت َ کاظظ ] (ع مص ) از حد گذرانیدن مردم دشمنی را با یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تنگ گردیدن در میدان جنگ . (از اقرب الموارد).
تکاسلغتنامه دهخداتکاس . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اشکور است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 248 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
تقاصلغتنامه دهخداتقاص .[ ت َ قاص ص ] (ع مص ) قصاص از یکدیگر بستدن . (زوزنی ).قصاص از یکدیگر گرفتن . یقال : تقاص القوم ، اذا قاص کل واحد منهم صاحبه فی الحساب او غیره ُ. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || (اصطلاح فقهی ) بوسیله ای از وسائل طلب خود را از مدیون منکر و
تقاصفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) قصاص گرفتن از هم . 2 - تاوان گرفتن . 3 - معامله به مثل کردن . ؛ ~پس دادن مجازات شدن ، تاوان دادن .
تقاصفرهنگ مترادف و متضاد۱. انتقام، تاوان، تلافی، خونخواهی، دیه، عقاب، کفاره، کیفر، مجازات، معاملهبهمثل ۲. تاوان گرفتن ۳. معامله به مثل کردن
متقاصلغتنامه دهخدامتقاص . [ م ُ ت َ قاص ص ] (ع ص ) قصاص از یکدیگر گیرنده . (آنندراج ). قصاص و پاداش از یکدیگر گیرنده . (ناظم الاطباء).
انتقاصلغتنامه دهخداانتقاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || کم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || گویند نقصه فانتقص .(از اقرب الموارد). بشکاف انگشتان آ
تقاصلغتنامه دهخداتقاص .[ ت َ قاص ص ] (ع مص ) قصاص از یکدیگر بستدن . (زوزنی ).قصاص از یکدیگر گرفتن . یقال : تقاص القوم ، اذا قاص کل واحد منهم صاحبه فی الحساب او غیره ُ. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || (اصطلاح فقهی ) بوسیله ای از وسائل طلب خود را از مدیون منکر و