تقاضالغتنامه دهخداتقاضا. [ ت َ ] (ع مص ) در فارسی بجای تقاضی استعمال شده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درخواست و طلب و خواهش و مطالبه . (ناظم الاطباء). خواهش و با لفظ کردن و داشتن و آمدن مستعمل . (آنندراج ) : گویی از دو لب من ، بوسه تقاضا چه کنی وامخواهی نبود
تقاضائیلغتنامه دهخداتقاضائی . [ ت َ ] (ص نسبی ) درخواستی و ابرامی و تأکیدی و احتیاجی . (ناظم الاطباء). درخور تقاضا. قابل تقاضا.
تقاضای اولیهprimary demandواژههای مصوب فرهنگستانتقاضا برای یک رده یا گروه کالا که در تقابل با تقاضا برای یک محصول خاص قرار میگیرد
تقاضای بازارmarket demandواژههای مصوب فرهنگستانکل تقاضای افراد برای کالا یا خدماتی معین در زمان و بازار مشخص و با قیمت تعیینشده
تقاضای پنهانlatent demandواژههای مصوب فرهنگستانمقدارتقاضایی که، بهدلیل فراهم نبودن خدمات حملونقل، امکان برآورده شدن آن وجود ندارد
تقاضای جبرانشدهcompensated demandواژههای مصوب فرهنگستانتقاضا برای یک کالا که به شکل تابعی از قیمت کالا و مطلوبیت بیان میشود متـ . تقاضای هیکسی Hicksian demand
تقاضای دورهایcyclical demandواژههای مصوب فرهنگستانتقاضایی که برحسب وضعیت اقتصادی یا شرایط زمانی، یعنی در فصول مختلف سال، بهطور منظم تغییر میکند
استجلاءدیکشنری عربی به فارسیجستجو كردن , درخواست عقبنشينى , تقاضاى عقبنشينى , درخواست ترك وطن , تقاضاى ترك منطقه