تقریراًلغتنامه دهخداتقریراً. [ ت َ رَن ْ ] (ع ق ) لفظاً و قولاً.(ناظم الاطباء). بشرح به بیان . رجوع به تقریر شود.
خوش تقریریلغتنامه دهخداخوش تقریری . [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] (حامص مرکب ) حالت خوش تقریر. عمل خوش تقریر. فصاحت . (یادداشت مؤلف ).
تکراریلغتنامه دهخداتکراری . [ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی ) مکررشده . چند بار بیان یا عمل و یا عرضه شده . مانند داستان یا نمایش تکراری . رجوع به تکرار و یا دیگر ترکیبهای آن شود.
تکروریلغتنامه دهخداتکروری . [ ت َ رُ وِ ] (ع اِ) دزی درذیل قوامیس عرب آرد: در آفریقا و شرق حشیش را نامندکه از نوعی شاهدانه حاصل شود و مانند تریاک مکیف و منوم است و آن را با توتون دود کنند و کشند. (دزی ج 1ص 149). تکرونی ظاهراً ت
حدیثلغتنامه دهخداحدیث . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) نو. جدید. تازه . مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. (جهانگشای جوینی ). || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو.(دهار). || مرد اندک سال . جوان . || مسئله . امر. کار. شغل . باره . مطلب . قضیه . وقعه . واقعه . حادثه