تقسملغتنامه دهخداتقسم . [ ت َ ق َس ْ س ُ ] (ع مص ) پراکنده شدن و پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، یقال : تقسمهم الدهر فتقسموا؛ ای فرقهم فتفرقوا. (لازم و متعدی است ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || پریشان
تقسیملغتنامه دهخداتقسیم . [ ت َ ] (ع مص ) وابخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بخش کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (غیاث اللغات ).بخش بخش کردن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).قسمت کردن . بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک . (از اقرب ال
تقصملغتنامه دهخداتقصم . [ ت َ ق َص ْ ص ُ ](ع مص ) شکسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). انقصام . (اقرب الموارد).
تقسيمدیکشنری عربی به فارسیبخش کردن , تقسيم کردن , تخصيص دادن , تسهيم , تقسيم , تقسيم پولي بين اشخاص ذي نفع , پخش کردن , جداکردن , اب پخشان , تيغه , ديواره , وسيله يا اسباب تفکيک , حد فاصل , اپارتمان , تقسيم به بخش هاي جزء کردن , تفکيک کردن , جدا کردن
گروه بندیلغتنامه دهخداگروه بندی .[ گ ُ ب َ ] (حامص مرکب ) به دسته دسته تقسیم کردن . || به دسته ها تقسیم کردن واحدهای نظامی را.
وسطیdodgeballواژههای مصوب فرهنگستانبازیای که در آن بازیکنان به دو دسته تقسیم میشوند، دستهای سعی میکند توپ را به حریف بزند درحالیکه دستۀ دیگر تلاش میکند با جا خالی دادن مانع از برخورد آن به خود شود یا در موقعیت مناسب توپ را تصرف کند
دراویدیانلغتنامه دهخدادراویدیان . [ دِ ] (اِخ ) نام پرجمعیت ترین نژادهای ساکن هند پیش ازورود مهاجمین آریائی . امروزه این نام به گروهی از ساکنین هند جنوبی به استثنای سواحل غربی اطلاق میشود که قسمت عمده ٔ سکنه ٔ این ناحیه را تشکیل میدهند و احتمالاً از اعقاب دراویدیان پیش از تاریخ هستند. بعضی از نژاد
میکربلغتنامه دهخدامیکرب . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) میکروب . جانوران ذره بینی بسیار کوچک . (از لغات فرهنگستان ). هر یک از موجودات زنده ٔ یک سلولی و ذره بینی (اعم از موجودات یک سلولی گیاهی یا حیوانی ) که غالباً بیماری زا می باشند. میکربها را معمولاً به سه دسته ٔ جانوری و گیاهی و ویروسها تقسیم می کن
تقسیملغتنامه دهخداتقسیم . [ ت َ ] (ع مص ) وابخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بخش کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (غیاث اللغات ).بخش بخش کردن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).قسمت کردن . بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک . (از اقرب ال
تقسیمفرهنگ فارسی عمید۱. پراکنده کردن.۲. بخش کردن؛ قسمت کردن.۳. (اسم) (ریاضی) قاعده یا عملی که بهواسطۀ آن معلوم میشود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسومٌعلیه) است، یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل میشود.
سبر و تقسیملغتنامه دهخداسبر و تقسیم . [ س َ وَ ت َ / س َ رُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به سبر شود.
قابلیت تقسیملغتنامه دهخداقابلیت تقسیم . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) در ماده و عدد، تقسیم پذیری . درخور تقسیم بودن . قابل قسمت بودن . رجوع به قابلیت قسمت شود.
تقسیملغتنامه دهخداتقسیم . [ ت َ ] (ع مص ) وابخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بخش کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (غیاث اللغات ).بخش بخش کردن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).قسمت کردن . بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک . (از اقرب ال
تقسیمفرهنگ فارسی عمید۱. پراکنده کردن.۲. بخش کردن؛ قسمت کردن.۳. (اسم) (ریاضی) قاعده یا عملی که بهواسطۀ آن معلوم میشود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسومٌعلیه) است، یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل میشود.