تلفتلغتنامه دهخداتلفت . [ ت َ ل َف ْ ف ُ ] (ع مص ) نیک برگشته نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روی برگرداندن از چیزی . (از اقرب الموارد).
تلفاتلغتنامه دهخداتلفات . [ ت َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ تلف . ضایعات . هلاکها. مرگ و میرها: زلزله ٔ بوئین زهرای قزوین تلفات فراوانی دربرداشت . جنگ جهانی دوم تلفات سنگینی داشت .
تألیفاتلغتنامه دهخداتألیفات . [ ت َءْ ] (ع اِ) ج ِ تألیف . رجوع به تألیف و رجوع به مجمعالادوار هدایت (در علم موسیقی ) بخش سوم ص 113 شود.
تلفاتcasualty 1واژههای مصوب فرهنگستانهر فردی که ازنظر سازمان نظامی با وضعیتی به یکی از صورتهای زیر ازدسترفته تلقی میشود: مرده یا مفقودالاثر یا بیمار یا زخمی یا در مکان نامعلوم
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گف
متلفتلغتنامه دهخدامتلفت . [ م ُ ت َ ل َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نیک برگشته نگرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که سر را برمیگرداند جهت نگریستن چیزی . (ناظم الاطباء).