تلفظلغتنامه دهخداتلفظ. [ ت َ ل َف ْ ف ُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تکلم و بیان و ادای حروف شمرده بطور وضوح . (ناظم الاطباء). || از دهان انداختن چیزی . (آنندراج ).
تزواژهنامه آزاداین وازه در زبان آذری متداول است . به نظر می رسد تلفظ محلی واژه ی تیز فارسی باشد به معنی سریع و فوری . در زبان آذری نیز دقیقا به معنی سریع و فوری است. تِز در لری به معنای ویسکوزیتی و چسبندگی و در دوم به معنای غلظت یک ماده است مثلا در باره شیر می تواند به کار برود
لالانلغتنامه دهخدالالان . (اِخ ) نام دهی جزء دهستان رودبار قصران . بخش افجه شهرستان تهران در 28 هزارگزی شمال باختری گلندوک و هشت هزارگزی خاوری راه شمشک به تهران . دارای 911 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" d
سنجابیلغتنامه دهخداسنجابی . [ س ِ ] (اِخ ) اسم طایفه ای است از ایلات کرد که تقریباً دویست خانوار میشوند و شعب این ایل متعدد است که در مغرب کرمانشاه سکونت دارند و دارای قصبات متعدد هستند. (از جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان ).یکی از طوایف کرد ساکن مغرب کرمانشاه از میان آنان مردانی وطن پرست برخاسته
تلفظلغتنامه دهخداتلفظ. [ ت َ ل َف ْ ف ُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تکلم و بیان و ادای حروف شمرده بطور وضوح . (ناظم الاطباء). || از دهان انداختن چیزی . (آنندراج ).
متلفظلغتنامه دهخدامتلفظ. [ م ُ ت َ ل َف ْ ف ِ ] (ع ص ) سخن گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تکلم کننده و سخن گوینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلفظ شود.
تلفظلغتنامه دهخداتلفظ. [ ت َ ل َف ْ ف ُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تکلم و بیان و ادای حروف شمرده بطور وضوح . (ناظم الاطباء). || از دهان انداختن چیزی . (آنندراج ).