تلقیلغتنامه دهخداتلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی ، ملاقات و پذیرفتن چیزی . (ناظم الاطباء).
تلقیلغتنامه دهخداتلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (ع مص ) دیدار کردن . || پیش آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیش باز شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || واگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی از کسی فراگرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن
تلقیفرهنگ فارسی عمید۱. ملاقات کردن؛ دیدار کردن؛ برخورد کردن.۲. پذیرفتن.۳. دریافتن؛ ادراک کردن.۴. فراگرفتن چیزی از کسی.
طلقیلغتنامه دهخداطلقی . [ طَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن ابراهیم بن احمد طلقی استرابادی ، از مردم استراباد و جرجان . او در استراباد از ابوالحسن احمدبن عبداﷲ الاسترابادی سماع کرده است . (سمعانی برگ 371).
تَلَقَّوْنَهُفرهنگ واژگان قرآنآن را تلقّي می کرديد(تلقي قول ، به معناي گرفتن و پذيرفتن سخني است که به انسان القاء ميکنند )
تلقی کردنلغتنامه دهخداتلقی کردن . [ ت َ ل َق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن . قبول کردن : به سمع رضا تلقی کردن . به حسن قبول تلقی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تلقیلغتنامه دهخداتلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی ، ملاقات و پذیرفتن چیزی . (ناظم الاطباء).
تلقیلغتنامه دهخداتلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (ع مص ) دیدار کردن . || پیش آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیش باز شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || واگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی از کسی فراگرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن
تلقیفرهنگ فارسی عمید۱. ملاقات کردن؛ دیدار کردن؛ برخورد کردن.۲. پذیرفتن.۳. دریافتن؛ ادراک کردن.۴. فراگرفتن چیزی از کسی.
تلقیفرهنگ فارسی معین(تَ لَ قِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آموختن . 2 - ملاقات کردن ، برخورد کردن . 3 - (اِمص .) فراگیری ، آموزشی . 4 - دیدار، برخوردن ، پذیرش .
متلقیلغتنامه دهخدامتلقی . [م ُ ت َ ل َق ْ قی ] (ع ص ) ملاقات کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که میرسدو پیش می آید و دیدار میکند و روبرو میگردد. (ناظم الاطباء). || زن باردار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلقی شود.
تلقیلغتنامه دهخداتلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از عربی ، ملاقات و پذیرفتن چیزی . (ناظم الاطباء).
تلقیلغتنامه دهخداتلقی . [ ت َ ل َق ْ قی ] (ع مص ) دیدار کردن . || پیش آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیش باز شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || واگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی از کسی فراگرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن
تلقیفرهنگ فارسی عمید۱. ملاقات کردن؛ دیدار کردن؛ برخورد کردن.۲. پذیرفتن.۳. دریافتن؛ ادراک کردن.۴. فراگرفتن چیزی از کسی.