تلمسلغتنامه دهخداتلمس . [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) بار بار جستن و درپی یکدیگر جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطلب چیزی باربار. (از اقرب الموارد).
تلمزلغتنامه دهخداتلمز. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) درپی یکدیگر جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلمس . (اقرب الموارد). || شتابی کردن در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلمصلغتنامه دهخداتلمص . [ ت َ ل َم ْ م ُ ](اِخ ) قلعه ٔ مشهوری است بناحیه ٔ صعده از زمین یمن . (از معجم البلدان ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تلمظلغتنامه دهخداتلمظ. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) زبان گرددهان برآوردن بعد از طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از زوزنی ) (ناظم الاطباء). زبان گرد دهان گردانیدن بدنبال باقیمانده ٔ خوراک که در دهان مانده است . (از اقرب الموارد). || تلمج . (تاج المصادر بیهقی ). لب لیسیدن . (منتهی الارب ) (آنند
تلمیسلغتنامه دهخداتلمیس . [ ] (اِخ ) صاحب انجمن آرااز لغت دساتیر آرد: تلمیس و جلمیس به پارس قدیم سریانی نام دو پسر گلشاه یعنی آدم بوده که به عربی قابیل و هابیل خوانده اند و دو دختر را یکی هکیسار و یکی اکیمار نام داشته بدین دو برادر داد و اکیمار که به تلمیس رسید خوبتر از آن بود که به جلمیس داده
تلمیظلغتنامه دهخداتلمیظ. [ ت َ ] (ع مص ) حق کسی را بدو دادن . || چشانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلمظ شود.
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) خطاب بن احمدبن خطاب بن خلیفه مکنی به ابوالحسین . وی در حدود سنه ٔ 520 هَ . ق . درگذشت و شاعری نیکوشعر بود. (از معجم البلدان ).
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) سعیدبن عبداﷲ التلمسانی المنداسی مکنی به ابوعثمان . او راست : العقیقه ، در مدح پیغمبر اکرم . (از معجم المطبوعات ).
تلمسانلغتنامه دهخداتلمسان . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) قاعده ٔ مملکتی به غرب . (از قاموس ). تختگاهی است به مغرب اشجار و انهار و حصون و فرضها بسیار دارد. (منتهی الارب ). یکی از شهرهای کشور الجزایر... (ناظم الاطباء). مرکز ولایتی است در الجزایر و در شمال کوههایی بهمین نام و 7340
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی بکربن عبداﷲبن موسی الانصاری المغربی مکنی به ابواسحاق . وی در سال 609 هَ . ق . متولد شد و بسال 690 هَ . ق . درگذشت . او راست : ارجوزة فی الفرایض . المعشرات علی اوزان
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) عبدالغنی بن عبدالجلیل صوفی حنفی . او راست : ذریعة الوصول الی زیارة جناب حضرة الرسول (ص ) فی شرح الوتریة. شرح منازل السائرین . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 590).
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) خطاب بن احمدبن خطاب بن خلیفه مکنی به ابوالحسین . وی در حدود سنه ٔ 520 هَ . ق . درگذشت و شاعری نیکوشعر بود. (از معجم البلدان ).
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) سعیدبن عبداﷲ التلمسانی المنداسی مکنی به ابوعثمان . او راست : العقیقه ، در مدح پیغمبر اکرم . (از معجم المطبوعات ).
تلمسانلغتنامه دهخداتلمسان . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) قاعده ٔ مملکتی به غرب . (از قاموس ). تختگاهی است به مغرب اشجار و انهار و حصون و فرضها بسیار دارد. (منتهی الارب ). یکی از شهرهای کشور الجزایر... (ناظم الاطباء). مرکز ولایتی است در الجزایر و در شمال کوههایی بهمین نام و 7340
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی بکربن عبداﷲبن موسی الانصاری المغربی مکنی به ابواسحاق . وی در سال 609 هَ . ق . متولد شد و بسال 690 هَ . ق . درگذشت . او راست : ارجوزة فی الفرایض . المعشرات علی اوزان
تلمسانیلغتنامه دهخداتلمسانی . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) عبدالغنی بن عبدالجلیل صوفی حنفی . او راست : ذریعة الوصول الی زیارة جناب حضرة الرسول (ص ) فی شرح الوتریة. شرح منازل السائرین . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 590).
متلمسلغتنامه دهخدامتلمس . [ م ُ ت َ ل َم ْ م ِ ] (اِخ ) لقب جریربن عبدالمسیح شاعر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صحیفةالمتلمس ، مثل است در عرب و اصل آن «أشأم من صحیفةالمتلمس » است . رجوع به «جریربن عبدالعزیز» شود.
متلمسلغتنامه دهخدامتلمس . [ م ُ ت َ ل َم ْ م ِ ] (ع ص ) باربار جوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که باربار و از پی هم می جوید چیزی را. (ناظم الاطباء). رجوع به تلمس شود.