تلمودلغتنامه دهخداتلمود. [ ت َ ] (اِخ ) (تعلیم ) کتابی است شامل دو قسمت که یکی را مشنا و دیگری را گمارا گویند. اما لفظ مشنا که بمعنی تکرار می باشد عبارت از مجموع تقالید مختلف یهود است با بعضی از آیات که از کتاب مقدس اقتباس شده . قوم یهود برآنند که این تقالید در کوه سینا بموسی داده شده بعد از آ
تلمذلغتنامه دهخداتلمذ. [ ت َ ل َم ْ م ُ ] (ع مص ) شاگردی کردن . (دهار). شاگردی . (غیاث اللغات ). شاگردی و شاگردی کردن . (آنندراج ). آموختن . یقال : تلمذ عند فلان ؛ ای تعلم . (ناظم الاطباء). شاگرد کسی گردیدن : تلمذ لفلان . (از المنجد). || کودک را بشاگردی گرفتن . (از المنجد). چون در اغلب کتب لغ
تلمیذلغتنامه دهخداتلمیذ. [ ت ِ ] (اِ) شاگرد. و این معرب تلمیذ است که بفتح باشد.(غیاث اللغات ) . شاگرد و محصل . (ناظم الاطباء). شاگرد و تلامذه جمع و ظاهراً فارسی است و عربی فصیح نیست و لهذا صاحب قاموس نیاورده ... (آنندراج ). شاگرد. ج ، تلام ، تلامی ، تلامیذ، تلامذة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء
گزیرپتلغتنامه دهخداگزیرپت . [ گ ِ پ َ] (اِخ ) در تلمود آمده که عنوان یکی از صاحب منصبان پلیس (ایران ) است . (ایران در زمان ساسانیان ص 157).
درنبورگلغتنامه دهخدادرنبورگ . [ دِ رِم ْ ] (اِخ ) ژوزف (1811 -1895 م .). مستشرق یهودی فرانسوی . عبری شناس و تلمودشناس بود. آثار عمده اش عبارتست از: قصص لقمان ، مقامات حریری ، رساله در تاریخ فلسطین بر طبق تلمود، صرف ونحو عبری به
ربنلغتنامه دهخداربن . [ رَب ْ ب َ ] (ع اِ) لقب علمای یهودی است . ج ، رَبابِنة. ربن ها طرفدار تلمود بوده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : و هو [ جبرئیل بن بختیشوع ] یخاطبه بالتجبیل [ یخاطب حنین ] و یقول له یا ربن حنینی ، و تفسیر ربن المعلم . (عیون الانباء ج <span class="hl
صافونلغتنامه دهخداصافون . (اِخ ) شهری از شهرهای جاد است که در مشرق اردن واقع است (یوشع 13:27). دور نیست که عبارتی که در آیه ٔ مسطوره در سفر داوران 12:1 «واقع