تلویحاًلغتنامه دهخداتلویحاً. [ ت َل ْ حَن ْ ] (ع ق ) به اشاره . مقابل تلمیحاً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تلویح و تلمیح شود.
تلویحاواژهنامه آزادتلویحاً - در پرده ، غیر صریح ، پوشیده ، سربسته ، نهانی ، در لفافه تلویحاً؛ در پرده، پوشیده، سربسته، نهانی، در لفافه.
لحم مفرومدیکشنری عربی به فارسیريزه , ريز ريز کردن , قيمه کردن , خردکردن , حرف خود را خوردن , تلويحا گفتن , قيمه , گوشت قيمه
minceدیکشنری انگلیسی به فارسیمنسوجات، قیمه، گوشت قیمه، ریزه، ریز ریز کردن، قیمه کردن، حرف خود را خوردن، تلویحا گفتن، خرد کردن
اشاره داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط داشتن، بهکنایه گفتن، تلویحاً گفتن، بهطور ضمنی بیان کردن (ضمناً) دلالت کردن، متضمن بودن، تلویحاًاثر داشتن، دربر داشتن، بهطور غیرمستقیم اثر داشتن (ارتباط داشتن)
تلویحاواژهنامه آزادتلویحاً - در پرده ، غیر صریح ، پوشیده ، سربسته ، نهانی ، در لفافه تلویحاً؛ در پرده، پوشیده، سربسته، نهانی، در لفافه.
تلویحاواژهنامه آزادتلویحاً - در پرده ، غیر صریح ، پوشیده ، سربسته ، نهانی ، در لفافه تلویحاً؛ در پرده، پوشیده، سربسته، نهانی، در لفافه.