جماعتcrowd 2واژههای مصوب فرهنگستانشمار زیادی از افراد، مانند تماشاچیان در میدانهای ورزشی، که نزدیک به یکدیگر و برای هدفی مشترک و زودگذر گرد هم میآیند
نظارهفرهنگ فارسی عمید۱. جمعی از مردم که به طرف چیزی نگاه کنند؛ گروه بینندگان؛ تماشاکنندگان؛ تماشاچیان.۲. (اسم مصدر) = نِظاره
گلادیاتورفرهنگ فارسی عمیددر روم باستان، غلامان، بردگان، یا محکومینی که در سیرک یا میدان عمومی و در مقابل امپراطور و سایر تماشاچیان با یکدیگر یا حیوانات درنده میجنگیدند.