تماماًلغتنامه دهخداتماماً. [ ت َ مَن ] (ع ق ) کاملاً و بتمامه و همگی و بدون باقی . (ناظم الاطباء). یکسر. یکسره .یک رهه . همه رهه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تمامی . رجوع به تمامی و تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.
تمامادیکشنری فارسی به انگلیسیall, altogether, de-, downright, entirely, fairly, ob-, per-, perfectly, plumb, purely, right, roundly, stark, up , utterly, wholly
تمامادیکشنری فارسی به انگلیسیall, altogether, de-, downright, entirely, fairly, ob-, per-, perfectly, plumb, purely, right, roundly, stark, up , utterly, wholly
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
تمامادیکشنری فارسی به انگلیسیall, altogether, de-, downright, entirely, fairly, ob-, per-, perfectly, plumb, purely, right, roundly, stark, up , utterly, wholly