لغتنامه دهخدا
تمحیق . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). باطل و محو کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || محیق گردانیدن کسی را. و ذلک انهم فی الجاهلیة اذا کان یوم المحاق بدر الرجل الی ماء الرجل اذا غاب عنه فینزل علیه و یسقی به ماله فاذا انسلخ کان ربه الاو