لغتنامه دهخدا
تمرگیدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص ) کلمه ٔ اهریمنی نشستن . خفتن وآن نفرین گونه ای است در تداول زنان . بتمرگ ، بنشین بطور نفرین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چمن بی گل و برگم شده پیرامن ارگم من در او چون بتمرگم اشک مانند تگرگم نگر ای ابر مطیرم