تنابهlymphواژههای مصوب فرهنگستانمایع شفافی که در مجاری خاصی به نام مجاری تنابهای جریان دارد و منشأ آن مایع بافتی و خون است متـ . لنف
رگتودangioma, endothelioma angiomatosum, vascular tumorواژههای مصوب فرهنگستانتودینهای که از رگهای خونی و تنابهای تشکیل شده باشد
تورتیغۀ گرهتنابهایtrabeculae nodi lymphatici, trabeculae nodi lymphoideiواژههای مصوب فرهنگستانتارهایی از بافت پیوندی فشرده که با گرههای تنابهای پر شده است
تنابهlymphواژههای مصوب فرهنگستانمایع شفافی که در مجاری خاصی به نام مجاری تنابهای جریان دارد و منشأ آن مایع بافتی و خون است متـ . لنف
معتنابهلغتنامه دهخدامعتنابه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ] (ع ص مرکب ) کاری که محل اعتنا و اهتمام باشد. (ناظم الاطباء). قابل اعتنا. قابل توجه . || بسیار: مقدار معتنابهی از ثروت خود را در قمار باخت .
تنابهlymphواژههای مصوب فرهنگستانمایع شفافی که در مجاری خاصی به نام مجاری تنابهای جریان دارد و منشأ آن مایع بافتی و خون است متـ . لنف