تنازقلغتنامه دهخداتنازق . [ت َ زُ ] (ع مص ) یکدیگر را دشنام دادن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تشاتم . (اقرب الموارد).
تنزیقلغتنامه دهخداتنزیق . [ ت َ ] (ع مص ) برسکیزانیدن و آلیز کنانیدن ستور را و برجهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زدن اسب تا آنکه برجهد و برخیزد. (از اقرب الموارد).
متنازقلغتنامه دهخدامتنازق . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص )یکدیگر را دشنام دهنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنازق شود.
متنازقلغتنامه دهخدامتنازق . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص )یکدیگر را دشنام دهنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنازق شود.