تنة مقرهinsulator trunk, insulator shankواژههای مصوب فرهنگستانبخش مرکزی و عایق مقره که سایهاندازها از آن بیرون زدهاند
تنهبهتنهcorps à corpsواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد بدن دو شمشیرباز به هم که به توقف بازی منجر میشود
تانی تنهلغتنامه دهخداتانی تنه . [ ت َ ن َ ] (اِ) کلماتی که برای استقامت وزن نغمات در وقت خوانندگی ابتدا بدان کنند. (آنندراج ) : دانستن معرفت به تانی تنه نیست اثبات ظهور ذات را بینه نیست در دل بجز از نور خدا هیچ مدان غیر از یک کس به خانه ٔ آینه نیست .<p
تپنچهلغتنامه دهخداتپنچه . [ ت َ پ َ چ َ / چ ِ ] (اِ) مخفف طبانچه است که به عربی لطمه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). تپانچه . (ناظم الاطباء) : ز گفتار هر دو پشیمان شدندتپنچه برخسارگان برزدند. فردوسی .ر
خاتنةلغتنامه دهخداخاتنة. [ ت ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث خاتن . آسیه . آلت ختنه کردن . رجوع به خاتن و آسیه شود.
شفتنةلغتنامه دهخداشفتنة. [ ش َ ت َ ن َ ] (ع مص ) آرمیدن بازن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مرتنةلغتنامه دهخدامرتنة. [ م ِ ت َ ن َ / م ُ رَت ْ ت َ ن َ ] (ع ص ، اِ) نان روغنی پیه آمیخته . (از منتهی الارب ). نان پیه آمیخته . (ناظم الاطباء). || خبزةالمشحمة. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). یا آن مرثنه است . (از متن اللغة).
متنةلغتنامه دهخدامتنة. [ م ُ ن َ ] (ع اِ) زمین درشت و بلند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
محاتنةلغتنامه دهخدامحاتنة. [ م ُ ت َ ن َ ] (ع مص ) با هم مساوی و برابر شدن . (منتهی الارب ). مساواة. (لسان العرب ).