خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنخواه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنخواه دار
/tanxāhdār/
معنی
۱. کسی که برات و حواله در دست دارد.
۲. آنکه مستمری و مواجب میگیرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
capitalist
-
جستوجوی دقیق
-
تنخواه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) tanxāhdār ۱. کسی که برات و حواله در دست دارد.۲. آنکه مستمری و مواجب میگیرد.
-
تنخواه دار
لغتنامه دهخدا
تنخواه دار. [ ت َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه مواجب می گیرد و برات دارد. (ناظم الاطباء). دارنده ٔ تنخواه . رجوع به تنخواه و دیگر ترکیبهای این کلمه شود.
-
تنخواه دار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
capitalist
-
واژههای مشابه
-
تنخواه گردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tanxāhgardān پولی که در صندوق اداره یا بنگاهی بگذارند تا در هنگام لزوم به مصرف خرید چیزهای ضروری یا هزینههای فوری برسد؛ اعتبار متحرک.
-
تنخواه دادن
لغتنامه دهخدا
تنخواه دادن . [ ت َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) پول دادن . مال دادن . برات دادن . وظیفه دادن : غیر داغ از حاصل دنیا نصیب ما نشدهمچو ماهی خوش زری ما را جهان تنخواه داد. محمد قلی سلیم (از بهار عجم ) (آنندراج ).رجوع به تنخواه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تنخواه گردان
لغتنامه دهخدا
تنخواه گردان . [ ت َ خوا / خا گ َ ] (اِ مرکب به فک کسره ٔ اضافه ) پولی که در صندوق اداره یا موسسه ای گذارند تا در موقع لزوم به مصرف هزینه های فوری رسد. اعتبار متحرک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تنخواه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تنخواه گرفتن
لغتنامه دهخدا
تنخواه گرفتن . [ ت َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کون گرفتن . (غیاث اللغات ). و این باصطلاح لوطیان کنایه از اغلام کردن بود. (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
تنخواه داری
لغتنامه دهخدا
تنخواه داری . [ ت َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) مواجب سالیانه گرفتن و داشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به تنخواه و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تنخواه گردان
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (اِمر.) پولی که در صندوق اداره یا هر شرکتی می گذارند تا در مواقع ضروری از آن استفاده کنند.
-
تنخواه دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
capitalize
-
تنخواه گردان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
petty cash
-
تنخواه گردان (اقتصاد - حسابداری)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
working capital
-
جستوجو در متن
-
جیبدار
لهجه و گویش تهرانی
تنخواه دار