تنضیجلغتنامه دهخداتنضیج . [ ت َ ] (ع مص ) تا یک سال بچه ناآوردن ناقه . ناقة منضج نعت است از آن و منضجات جمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی الاساس : نضجت الناقة الحمل ؛ جاوزت به وقت الولاد. (اقرب الموارد).
تندپزmicrowave ovenواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اجاق که ازطریق امواج الکترومغناطیسی موج کوتاه، با به جنبش درآوردن مولکولهای مواد غذایی، در آنها گرما ایجاد کند و سبب شود که غذا در مدت کوتاهی بپزد
تندیازلغتنامه دهخداتندیاز. [ ت ُن ْدْ] (نف مرکب ) سریعالسیر. تیزتک . پرسرعت : نشست از بر باره ٔ تندیازهمی رفت با وی بسی رزمساز.فردوسی .