تنقلاتلغتنامه دهخداتنقلات . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ تنقل . تنقلهاو آجیلها و شیرینی ها و هر چیزی که کم کم و گاه گاه خورند و گاگاها. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنقل شود.
تنقلاتلغتنامه دهخداتنقلات . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ تنقل . تنقلهاو آجیلها و شیرینی ها و هر چیزی که کم کم و گاه گاه خورند و گاگاها. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنقل شود.
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
تنقلاتلغتنامه دهخداتنقلات . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ تنقل . تنقلهاو آجیلها و شیرینی ها و هر چیزی که کم کم و گاه گاه خورند و گاگاها. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنقل شود.