تهجاعلغتنامه دهخداتهجاع . [ ت َ ](ع مص ) بخواب رفتن . (منتهی الارب ). هجع هجوعاً و تهجاعاً. (ناظم الاطباء). رجوع به هجوع شود. || (اِ) خواب سبک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تهجیعلغتنامه دهخداتهجیع. [ ت َ ] (ع مص ) فرا خواب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک خواب کردن و خوابانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تنویم . (اقرب الموارد). رجوع به تنویم شود.
تهجیةلغتنامه دهخداتهجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) حروف مقطعات خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). املا کردن و هجی نمودن . (ناظم الاطباء). هجاکردن حرف . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به هجا شود.
هجوعلغتنامه دهخداهجوع . [ هَُ ] (ع مص ) خفتن . (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). به خواب رفتن به شب . (منتهی الارب ). یا مطلق خواب . (اقرب الموارد) : همه شب نبودش قرار و هجوع ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع . سعدی .|| شکستن گرسنگ