تهطلولغتنامه دهخداتهطلؤ. [ ت َهََ ل ُءْ ] (ع مص ) تهطلی من المرض ؛ به شدن از بیماری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تهطللغتنامه دهخداتهطل . [ ت َ هََ طْ طُ ] (ع مص ) هطل . (اقرب الموارد). || شفا یافتن از بیماری . (ناظم الاطباء). رجوع به تهطلؤ و هطل شود. || حیله و فریب کردن دزد. (ناظم الاطباء). رجوع به تهطلس شود.