تهمةلغتنامه دهخداتهمة. [ت ُ هََ م َ / ت ُ م َ ] (ع اِ) (از «وهَ م ») بدگمانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم است از اتهام . ج ، تهمات و تهم . (از اقرب الموارد). رجوع به تهمت شود.
تهمةلغتنامه دهخداتهمة. [ ت َ هََ م َ ] (ع اِ) بدبوئی گوشت . یقال : فی اللحم تهمة. || زمین که از آن به سی دریا فرودآیند. تهم مثله کانهما مصدران من تهامة لأَن التهائم متصوبة الی البحر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تحمةلغتنامه دهخداتحمة. [ ت َ ح َ م َ] (ع اِ) چادرهایی که بر آن خطوط زرد باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحمةلغتنامه دهخداتحمة. [ ت َ ح ِم ْ م َ ] (ع اِ) ثیاب تحمة؛ جامه ها که طلاق دهنده زن را در متعه ٔ وی دهد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه طلاق دهنده زن را در تمتیع وی پوشاند. ثیاب التحمة؛ ما یلبس المطلق امرأته اذا متعها. (اقرب الموارد).
تحمةلغتنامه دهخداتحمة. [ ت ُ م َ ] (ع اِمص ) سخت سیاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).
تهمعلغتنامه دهخداتهمع. [ ت َ هََ م ْ م ُ ] (ع مص ) تباکی کردن . (ناظم الاطباء). تباکی . (اقرب الموارد). گریستن . || جاری شدن آب و اشک . (از ذیل اقرب الموارد).
تعمیهلغتنامه دهخداتعمیه . [ ت َ ] (ع مص ) بناحق ستم کردن بر کسی ودشمنی و سختی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تهماتلغتنامه دهخداتهمات . [ ت ُ هََ ] (ع اِ) ج ِ تهمة. (اقرب الموارد). رجوع به تهم و تهمت و تهمة شود.
تهملغتنامه دهخداتهم . [ ت ُ هََ ] (ع اِ) ج ِ تهمة. (اقرب الموارد). ج ِ تهمت : اتقوا من مواضع التهم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زیردستان گله بر عکس کنندگله شان از پی نفی تهم است . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 821</s
تهملغتنامه دهخداتهم . [ ت َهََ ] (ع اِ) سختی گرما و سکون باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شدت گرما و ایستادن باد. (آنندراج ). || زمینی که از آن به سوی دریا فرودآیند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تهمة شود.