تعويذةدیکشنری عربی به فارسیطلسم , دوا يا چيزي که براي شکستن جادو و طلسم بکار ميرود , چيز خوش يمن , نظر قرباني
تحادیلغتنامه دهخداتحادی . [ ت َ ] (ع مص ) راندن بعض شتر مر بعض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تحاذیلغتنامه دهخداتحاذی . [ ت َ ] (ع مص ) تقابل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بخش کردن میان خود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): بنوفلان یتحاذون الماء؛ ای یقتسمونه ُ بالسویة. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
تهادیلغتنامه دهخداتهادی . [ ت َ ] (ع مص ) یکدیگر را هدیه دادن . الحدیث : تهادوا تحابوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). هدیه با هم فرستادن . (غیاث اللغات ). || نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرامان رفتن زن و آهسته رفتن از ناتوانی یا از مستی . (آنندراج
تعادیلغتنامه دهخداتعادی . [ ت َ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || همدیگر دشمنی کردن . || اختلاف گردیدن میان کسان . || مردن یکی بعد دیگری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیاپی شدن نوائب . (از اقرب الموارد). || برابر ناشدن