خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ته ته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
stub
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد، ته، ته چک، کنده، ریشه، ته سیگار، ته سوش، تهبلیط، کوتوله، از بیخ کندن، تحلیل بردن، کوبیدن
-
stubs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراشها، ته، ته چک، کنده، ریشه، ته سیگار، ته سوش، تهبلیط، کوتوله، از بیخ کندن، تحلیل بردن، کوبیدن
-
عقب
دیکشنری عربی به فارسی
ته دار کردن , ته تفنگ , ته توپ , کفل , شاخ زدن , ضربه زدن , پيش رفتن , پيشرفتگي داشتن , نزديک يامتصل شدن , بشکه , ته , بيخ , کپل , ته درخت , ته قنداق تفنگ , هدف , کنده , ريشه , ته سيگار , ته چک , ته سوش , ته بليط , کوتوله , از بيخ کندن , تحليل بردن ,...
-
غريني
دیکشنری عربی به فارسی
ابرفتي , رسوبي , ته نشيني , مربوط به رسوب و ته نشين
-
sediment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوب، لای، ته نشست، ته نشین، درده، طاقی، رسوب کردن
-
ophthalmoscope
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشم پزشکی، اسباب معاینه ته چشم، ته چشم بین
-
breech
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکم، نشیمن، ته تفنگ، ته توپ، کفل، تهدار کردن
-
ophthalmoscopes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشم پزشکان، اسباب معاینه ته چشم، ته چشم بین
-
صبغة
دیکشنری عربی به فارسی
رنگ , ته رنگ , رنگ مختصر , سايه ء رنگ , داراي ته رنگ ياسايه رنگ نمودن
-
قاع
دیکشنری عربی به فارسی
ته , پايين , تحتاني
-
alluvion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلوویون، ته نشینی
-
butts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باطله، ته قنداق تفنگ، ته، بیخ، کپل، بشکه، هدف، ضرب، ته درخت، ضربت، مسخره، ضربه زدن، شاخ زدن، پیش رفتن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن
-
butt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لب به لب، ته قنداق تفنگ، ته، بیخ، کپل، بشکه، هدف، ضرب، ته درخت، ضربت، مسخره، ضربه زدن، شاخ زدن، پیش رفتن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن
-
ايداع
دیکشنری عربی به فارسی
سپرده , ته نشست , سپردن
-
برازي
دیکشنری عربی به فارسی
درده اي , ته نشين , مدفوعي