توادعلغتنامه دهخداتوادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم آشتی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصالح . (زوزنی ). با هم آشتی کردن و میثاق بستن که با یکدیگر جنگ نکنند. (ازاقرب الموارد). || بدرود کردن بعض قوم ازبعض دیگر. (از اقرب الموارد). رجوع به تودیع شود.
تواضعلغتنامه دهخداتواضع. [ ت َ ض ُ ] (ع مص ) وضیع شدن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فروتنی نمودن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). فروتنی کردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرم گردنی و خواری نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خود را فرونهادن . (غیاث اللغات ). فروتنی .
متوادعلغتنامه دهخدامتوادع . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) با هم آشتی کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به توادع شود.
تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توادع ، و آن از معنی وداعة است . (اقرب الموارد). رفتار قوم به آرامش و رفق با یکدیگر. (از المنجد): تراهی القوم ؛ تعاملوا برفق و وداعة. (المنجد).
متوادعلغتنامه دهخدامتوادع . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) با هم آشتی کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به توادع شود.