نان برشتیtoast, toast breadواژههای مصوب فرهنگستاننان ورقهشدۀ چهارگوشی که معمولاً آن را پس از برشته کردن مصرف کنند
تواطؤفرهنگ فارسی معین(تَ طُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سازش کردن با هم ، موافقت کردن همدیگر در امری ، همدست شدن . 2 - (اِمص .) موافقت ، سازش .
تواطولغتنامه دهخداتواطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) توافق . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). موافقت و سازواری و اتفاق کردن بر امری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با همدیگر موافقت کردن . (آنندراج ). اتفاق کردن . همداستان شدن . سازواری بر... موافقت بر... اتفاق در... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || لفظی را
رابطةلغتنامه دهخدارابطة. [ ب ِ طَ ] (ع اِ) علاقه و آنچه بدان چیزی را بچیزی بندند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علقه و وصله . (از اقرب الموارد). || هر چیزی که بستگی بچیز دیگر داشته باشد. || سلسله و زنجیر. || کلمه ٔ پاورقی یعنی کلمه ای که در پایین صفحه نویسند و بعین همان کلمه ای باشد که در اول
الفاظلغتنامه دهخداالفاظ. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَفظ. سخنان . (آنندراج ) (المنجد). صاحب تاج العروس گوید: «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است - انتهی . و صاحب منتهی الارب آرد: لفظ؛ سخن . لفظة؛ یک سخن . الفاظ جمع. در اقرب الموارد آمده : اللفظة؛ الواحدة من الالفاظ. ج ، لَفَظات . -انتهی . چنانکه مل
اشتراکلغتنامه دهخدااشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگ