گشت توافقیcustomized pre-formed tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که در صورت عدم رضایت سرگروه از اجزای مندرج در دفترک گشت، با توافق گشتپرداز تغییراتی در آن داده میشود
نقطة توافقیagreed pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای پیشگزیده بر روی زمین کهاز ارتفاع بالا قابل تشخیص است و هواگرد را برای تنظیم آتش بر روی هدف یاری میکند
توافقلغتنامه دهخداتوافق . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) تواطؤ. اتفاق . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هم پشت شدن . (دهار). با هم یکجاشدن و موافق بودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). با هم یکی شدن و هم پشتی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تقارب و تظاهر. (از اقرب الموارد). سازواری . هم پشتی . یگان
گشت توافقیcustomized pre-formed tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که در صورت عدم رضایت سرگروه از اجزای مندرج در دفترک گشت، با توافق گشتپرداز تغییراتی در آن داده میشود
نقطة توافقیagreed pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای پیشگزیده بر روی زمین کهاز ارتفاع بالا قابل تشخیص است و هواگرد را برای تنظیم آتش بر روی هدف یاری میکند
کارتلcartelواژههای مصوب فرهنگستانتوافقی برای تنظیم قیمت که بهصورت رسمی یا غیررسمی بین شماری از بنگاهها شکل میگیرد
adaptiveدیکشنری انگلیسی به فارسیتطبیقی، انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق
گشت توافقیcustomized pre-formed tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که در صورت عدم رضایت سرگروه از اجزای مندرج در دفترک گشت، با توافق گشتپرداز تغییراتی در آن داده میشود
نقطة توافقیagreed pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای پیشگزیده بر روی زمین کهاز ارتفاع بالا قابل تشخیص است و هواگرد را برای تنظیم آتش بر روی هدف یاری میکند