توافیلغتنامه دهخداتوافی . [ ت َ ] (ع مص ) افزون شدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
توفیلغتنامه دهخداتوفی . [ ت َ وَف ْ فی ] (ع مص ) جان برداشتن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). میرانیدن . یقال : توفی اﷲ تعالی ؛ ای قبض روحه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) : اﷲ یَتَوَفّی الأنفس حین موتها. (قرآن <span cla
طوافةدیکشنری عربی به فارسیرهنماي شناور , کويچه , روابي , جسم شناور , روي اب نگاهداشتن , شناور ساختن , دسته الوار شناور بر اب , دگل , قايق مسطح الواري , با قايق الواري رفتن يافرستادن
متوافیلغتنامه دهخدامتوافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رسیده ٔ به عده ٔ بسیار. (ناظم الاطباء). و رجوع به توافی شود.
متوافیلغتنامه دهخدامتوافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رسیده ٔ به عده ٔ بسیار. (ناظم الاطباء). و رجوع به توافی شود.