برج خنککن ترwet cooling tower, evaporative cooling towerواژههای مصوب فرهنگستانبرجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
تایر چهارفصلall-season tyre/ all season tyerواژههای مصوب فرهنگستانتایری با رویۀ بادوام و قدرت کشانش مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
گشت عمومیpublic tour, retail tour, scheduled tour, per-capita tour, individual tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی برای عموم که در آن فرد بلیت خود را شخصاً تهیه میکند
گشت گروهیpre-formed tour, pre-formed group tour, charter tour, group tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که اعضای آن با هم پیوندهای مشترک دارند و فردی از بین آنها بهعنوان سرگروه مسئولیت کارها را بر عهده دارد
toilsدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاعره، رنج، کار پر زحمت، محنت، محصول رنج، مشقت، کشمکش، دام، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن
toilدیکشنری انگلیسی به فارسیتنش، رنج، کار پر زحمت، محنت، محصول رنج، مشقت، کشمکش، دام، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن
کدحدیکشنری عربی به فارسیرنج , محنت , کار پر زحمت , کشمکش , ستيز , پيکار , مجادله , بحث وجدل , محصول رنج , زحمت کشيدن , رنج بردن , تور ياتله , دام
تورلغتنامه دهخداتور. (اِخ ) ...فرزند جمشید از دختر گورنگ پادشاه کابل . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پسر جمشید جم است که در سیستان از دختر گورنگ شاه بهم رسید و او جد بزرگ زال و رستم است و پسرش شیداسب نام داشته و او پدر تورک است و نسب ایشان در گرشاسب نامه ٔ اسدی و بعضی تواریخ مسطور است . (انجمن آر
تورلغتنامه دهخداتور. [ تْوِ / ت ِ وِ ] (اِخ ) نام قدیمی شهر کالینین فعلی در روسیّه است که بر کنار رود ولگاواقع است و 240000 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه های تصفیه ٔ فلزات و نساجی و دیگر تولیدات صنعتی وجود دارد. (از لاروس
تورلغتنامه دهخداتور. (اِخ ) مرکز ایالت قدیم تورن و ایالت اندر - اِ - لوار کنونی فرانسه که بر ساحل رود لوار و جنوب غربی پاریس واقع است و 83600 تن سکنه دارد. این شهر اسقف نشین و دارای مدرسه ٔ مقدماتی طب و داروسازی است . کلیسای سن گاتین که متعلق به قرون <span c
تورلغتنامه دهخداتور. (اِخ ) ترک را نیز گویند که نقیض تاجیک است . (برهان ). مردم ترک . ضد تاجیک . (ناظم الاطباء).رجوع به تورانیان و سبک شناسی بهار ج 2 ص 244 شود.
تورلغتنامه دهخداتور. (اِخ ) نام پسر بزرگ فریدون است که تورج باشد و این نام در مؤید الفضلاء با «زای » فارسی هم آمده است . واﷲ اعلم . (برهان ). پسر بزرگترین فریدون است که ولایت توران بنام او موسوم گشته . (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از نا
دوشتورلغتنامه دهخدادوشتور. [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورگهان بخش هوراند شهرستان اهر. آب آن از رودخانه ٔ قره سو تأمین می شود. 397 تن سکنه . صنایع دستی زنان ، فرش بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
حتورلغتنامه دهخداحتور. [ ح ُ ] (ع مص ) تنگ گیری نَفقه بر عیال . تنگ گرفتن نفقه بر عیال . (از منتهی الارب ).
پورت آرتورلغتنامه دهخداپورت آرتور. [ پ ُ ] (اِخ ) نام بندری به چین (در ژاپونی ریوجون و در چینی لوشون یا لوشونکو است ) و در شبه جزیره ٔ لیائوتونگ واقع و پایگاه دریائی است کنار دریای زرد.
تار و تورلغتنامه دهخداتار و تور. [ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت تیره و تاریک . (جهانگیری ). بسیار تیره و تاریک . (برهان ). تاریک و تیره و بسیار تاریک . (آنندراج ) (انجمن آرا). سخت تاریک . (فرهنگ رشیدی ) : بمیدان چنین گفت بهرام گورکه اکنون که شد روز ما تار و تور...<