تاجلی خانملغتنامه دهخداتاجلی خانم . [ ن ُ ] (اِخ ) یکی از زنان بسیار زیباو از محبوبه های شاه اسماعیل صفوی ، مسیح پاشازاده درمحاربه ٔ چالدران او را اسیر کرد وی با دادن گوشوارهای بسیار قیمتی - که از سنگ پر بهائی موسوم به لعل بی رگ بود- از اسارت رهائی یافت . (قاموس الاعلام ترکی ).
توزلاءلغتنامه دهخداتوزلاء. [ ت َ زَ ] (ع اِ) داهیه و بلا. توزلی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
تاجيلدیکشنری عربی به فارسیتعطيل موقتي , برخاست , تعويض , احاله بوقت ديگر , مهلت قانوني , استمهال , مهلت , فرجه , امان , استراحت , تمديد مدت , رخصت , فرجه دادن
توزلاءلغتنامه دهخداتوزلاء. [ ت َ زَ ] (ع اِ) داهیه و بلا. توزلی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
داهیةلغتنامه دهخداداهیة. [ ی َ ] (ع ص ) داهی . مذکر و مؤنث در آن یکسانست . ج ، دواهی . دهاة. || مرد زیرک و تیزفهم . باهوش . زیرک . نابغة. طلطین . طارئة. قعضوضة. باقعة: داهیة من الدواهی ؛ فتنة من الفتن . نابغة من النوابغ. بل ّ: هو بل ابلال ؛ یعنی او فتنه و صاحب ذکاء است . (منتهی الارب ). || (ا
بلالغتنامه دهخدابلا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) بلاء. آزمایش . (ناظم الاطباء). آزمایش . آزمون . امتحان . (فرهنگ فارسی معین ). بَلوی . بَلیّة. مِحنة : اندر بلای سخت پدید آیدفضل و بزرگواری و سالاری . رودکی .و رجوع به بلاء شود. || زحمت و سخ