تولیانلغتنامه دهخداتولیان . (اِخ ) دهی از دهستان بویراحمد سردسیر است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به فارسنامه ٔ ناصری شود.
تولائیانلغتنامه دهخداتولائیان . [ ت َ وَل ْ لا ] (اِ مرکب ) گروهی که به دوستی علی و خاندان و اولاد او تظاهر می کردند. رجوع به سبک شناسی بهار ج 3 ص 255 شود.
طویلانلغتنامه دهخداطویلان . [ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان در 27 هزارگزی باختر قصبه ٔ اسدآباد و 6 هزارگزی میوله . کوهستانی و سردسیر با 960 تن سکنه . آب آن از قنات
حاجی نجیب بزازلغتنامه دهخداحاجی نجیب بزاز. [ن َ ب ِ ب َ ] (اِخ ) از بزرگان و ریش سفیدان زمان شیخ صدرالدین پسر شیخ صفی الدین ، و از پیروان اوست . شیخ صدرالدین او را با پیره احمد باقلانی بنصیحت و ترک محاربت پیش تولیان فرستاد. رجوع به حبط ج 2 ص
ترتولیانلغتنامه دهخداترتولیان . [ ت ِ ] (اِخ ) ترتولیانوس . ستایشگر مسیحی که حدود سالهای 155 - 220م . متولد شد. نابغه ای توانا و خودسر و سخت گیر بود، معذلک این مدیحه سرای باارزش بوسیله ٔ مونتانوس متهم به کفر و بدین وسیله لکه دارگ