نان برشتیtoast, toast breadواژههای مصوب فرهنگستاننان ورقهشدۀ چهارگوشی که معمولاً آن را پس از برشته کردن مصرف کنند
شیپوریtubaواژههای مصوب فرهنگستانستون یا مخروطی وارونه از ابر که از پایۀ ابر آویزان است؛ این ابر فرعی بیشتر با کومهای بارا و بهندرت با کومهای همراه است
جانانبرشتیtoast rackواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای نگهداری و عرضة قطعات نان برشتهشده متـ . جابرشتی
تواءلغتنامه دهخداتواء. [ ت ِ ] (ع اِ) داغی است چلیپایی بر ران و گردن ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
توپالغتنامه دهخداتوپا. (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند سیب را گویند و به عربی تفاح خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در برهان بمعنی سیب آورده و نوشته لغت زند است . (انجمن آرا).
توپالغتنامه دهخداتوپا. (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند سیب را گویند و به عربی تفاح خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در برهان بمعنی سیب آورده و نوشته لغت زند است . (انجمن آرا).
توپالغتنامه دهخداتوپا. (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند سیب را گویند و به عربی تفاح خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در برهان بمعنی سیب آورده و نوشته لغت زند است . (انجمن آرا).