توپکلغتنامه دهخداتوپک . [ پ َ ] (اِ) مخزن و گنجینه و انبارخانه و صندوق پول . (ناظم الاطباء). رجوع به توتک شود.
توپکانلولغتنامه دهخداتوپکانلو. (اِخ ) دهی از دهستان تکمران است که در بخش شیروان شهرستان قوچان واقع است و 470 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شورک توپکانلولغتنامه دهخداشورک توپکانلو. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مزرج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است و 293 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کاردکscraper 2واژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که از آن اغلب به همراه توپک (pig) برای زدودن رسوب از خطوط لوله استفاده میشود
توبکلغتنامه دهخداتوبک . [ ب َ / ت َ / تُو ب َ ] (اِ) توپک . گنجینه و مخزن باشد... و بهمین معنی بجای بای ابجد تای قرشت و نون و یای حطی هر سه آمده است . (برهان ). گنجینه ،و به لغتی به جای باء، نون است . کذا فی شان الشعراء، و قی
توپکانلولغتنامه دهخداتوپکانلو. (اِخ ) دهی از دهستان تکمران است که در بخش شیروان شهرستان قوچان واقع است و 470 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).