تیزیدنلغتنامه دهخداتیزیدن . [ دَ ] (مص ) تیز زدن . (آنندراج ). رها کردن باد از دهان و یا از پائین . (ناظم الاطباء). تیز دادن . تیز رها کردن . گوزیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بود جولاه شحنه ٔ لاهورکه بتیزم به سبلت کرمش . حکیم شفائی (از آ
تزیدنلغتنامه دهخداتزیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) بیرون کشیدن و برآوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تریدن شود.
تیزدانلغتنامه دهخداتیزدان . (اِ مرکب ) مقعد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).نشستنگاه و کون و سرین . (ناظم الاطباء) : سخن تیز و دهان چون تیزدان است سخن قاروره ٔ شاش بیان است . فوقی یزدی (از آنندراج ).رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.