تغلیلغتنامه دهخداتغلی . [ ت َ غ َل ْلی ] (ع مص ) غالیه بکار داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). خضاب کردن در غالیه و آلودن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تغلل . (اقرب الموارد). و رجوع به تغلل و تغلف شود.
تغلیلغتنامه دهخداتغلی . [ ت ُ غ ُ ] (اِ) بره یکساله . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (یادداشت مرحوم دهخدا). در گناباد خراسان بره ٔ یکساله ، از نوع میشینه را گویند.- بره ٔ تغلی ؛ بره ٔ فربه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
تغیللغتنامه دهخداتغیل . [ ت َ غ َی ْ ی ُ ] (ع مص ) درهم پیچیده شاخ ، و سایه افکن شدن درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسیارمال گردیدن قوم و بسیار انبوه گشتن آنها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).