تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَفرهنگ واژگان قرآنپشت کنان از این سو به آن سو فرار می کنید (ولی از هر سو می روید برگردانده می شوید)
تولونلغتنامه دهخداتولون . (اِخ ) دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 620 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تولوئنفرهنگ فارسی عمیدمایعی بیرنگ، فرّار، و قابل اشتعال که در قطران زغالسنگ وجود دارد و جهت تهیۀ مواد منفجره، دارو، و بعضی رنگها به کار میرود.
طولونلغتنامه دهخداطولون . (اِخ ) از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هَ . ق . حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر م
طولونلغتنامه دهخداطولون . [ ] (معرب ، اِ) وزنی معادل نُه اوقیه ، و آن را قوطول و اسکرجه ٔ کبیره نیز گویند. (مفاتیح ).