لغتنامه دهخدا
دستکار.[ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به دست کارنده . (برهان ). صانع و استاد هنرمند. (غیاث ). استاد چابکدست ماهر که دستکاری چیزها کند چون جراح و کحال و روشنگر. (انجمن آرا) (از آنندراج ). صنعت و پیشه کار و پیشه ور و کارگر. (ناظم الاطباء). صنعت کار. کارگر. صنعتگر. اهل صنعت . کار دس