لغتنامه دهخدا
تقاص .[ ت َ قاص ص ] (ع مص ) قصاص از یکدیگر بستدن . (زوزنی ).قصاص از یکدیگر گرفتن . یقال : تقاص القوم ، اذا قاص کل واحد منهم صاحبه فی الحساب او غیره ُ. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || (اصطلاح فقهی ) بوسیله ای از وسائل طلب خود را از مدیون منکر و