تکردحلغتنامه دهخداتکردح . [ ت َ ک َ دُ ] (ع مص ) گرد گردیدن ، یقال : سقط من السطح ؛ فتکردح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شتاب گذشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تقردهلغتنامه دهخداتقرده . [ ت َ رِ دَ ] (ع اِ) زیره ٔ رومی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شتاب گذشتنلغتنامه دهخداشتاب گذشتن . [ ش ِ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) به تعجیل روانه شدن . اِختِصاع . (منتهی الارب ). تَکَردُح ؛ شتاب گذشتن و رفتن . (از منتهی الارب ). اِمتِراق ؛ شتاب گذشتن تیر از نشانه . (منتهی الارب ).
درگردیدنلغتنامه دهخدادرگردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) درگشتن . گردیدن . گردش کردن . افتادن . (آنندراج ). تدحرج . (مجمل اللغة). تزحلق . درغلتیدن . تکردح : قمری از بی وطنی چند به هر درگرددلطف معشوق چه شد، سرو چمن درگردد.محمدسعید اشرف (از آ