تکیه نمودنلغتنامه دهخداتکیه نمودن . [ ت َ ی ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تکیه کردن . پشت دادن . تکیه دادن : انجام مهم خواستن از مردم پست چون تکیه نمودن است بر بازوی مست . آ
تکه تکهلغتنامه دهخداتکه تکه . [ ت ِک ْ ک َ / ک ِ ت ِک ْ ک ِ / ک َ ] (ص مرکب ) پاره پاره و لقمه لقمه . (ناظم الاطباء). قطعه قطعه . بریده بریده .
تکه تکهدیکشنری فارسی به انگلیسیasunder, bitty, fractional, piecemeal, sky-high, lump, patchy, sectional
تکهتکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کهتکه، پارهپاره، عضوعضو، ریزریز، قیمه، قیمهقیمه شقهشده، مثلجگر زلیخا، شکسته، جدا ناقص پرپرو، تجهیز نشده کوچک
وک ءلغتنامه دهخداوک ء. [ وَک ْءْ ] (ع مص ) تکیه نمودن بر چیزی . || بانگ کردن ناقه به گرفتن درد زه . (منتهی الارب ).
وکللغتنامه دهخداوکل . [ وَ ] (ع مص ) تکیه نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || کار به دیگری واگذاشتن و سپردن . || سست گردیدن ستور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
ورکلغتنامه دهخداورک . [ وَ ] (ع مص ) حبال ؛ ورک ساختن رسن را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).|| بر ورک تکیه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تکیه کردن بر سرین . (برهان ).
توکولغتنامه دهخداتوکؤ. [ ت َ وَک ْ ک ُءْ ] (ع مص ) تکیه کردن . (دهار) (آنندراج ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تکیه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکیه کردن بر عصا. و در الاساس : جاء یتوکاءُ علی هراوته یتحامل علیها. (از اقرب الموارد).
عشزانلغتنامه دهخداعشزان . [ ع َ ش َ ] (ع مص ) به رفتار بریده پا رفتن . (از منتهی الارب ). راه رفتن بسان شخص بریده پای . (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). || بر چوب دستی تکیه نمودن . (از منتهی الارب ): عشز علی عصاه ؛ بر عصای خود تکیه کرد. (از اقرب الموارد).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است . کوهستانی و سردسیر می باشد و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهی دشت بالا است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابویی است که در بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع است . کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
نمدتکیهلغتنامه دهخدانمدتکیه . [ ن َ م َ ت َک ْ / ت ِک ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از نمد گستردنی . (آنندراج ). بالش و بستر نمدین : به این هر دو باشد که صلحی دهی کنم چون نمدتکیه ات همرهی . <p
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است . کوهستانی و سردسیر می باشد و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهی دشت بالا است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تکیهلغتنامه دهخداتکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابویی است که در بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع است . کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).