خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیار
/tayyār/
معنی
موج؛ موج دریا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آماده، تدارک، تهیه، فراهم، مهیا، حاضر
۲. درست، کامل، صحیح
دیکشنری
ready
-
جستوجوی دقیق
-
تیار
لغتنامه دهخدا
تیار. (اِ) تاج سلطان فارس و ماد و تیار پاپ نیز به تقلید از آن ساخته شده است . و دراویش نیز امروز کلاهی به همین شکل دارند.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : پارسی ها... کلاهی نمدین که خوب مالیده بودند و آن را تیار می گفتندبر سر... (ایران باستان ج 1 ص 732). ک...
-
تیار
لغتنامه دهخدا
تیار. (اِخ ) دهی از دهستان چلاو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 505 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تیار
لغتنامه دهخدا
تیار. [ ت َی ْ یا ] (ع ص ، اِ) موج دریا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موج آب . (مهذب الاسماء): کالبحر یقذف بالتیار تیاراً. (اقرب الموارد) : این بگفت و در کشتی آز نشست وبه دریای تیار قرین شد. (نقض الفضائح ص 174). چنگیزخان بنفس خویش...
-
تیار
لغتنامه دهخدا
تیار. [ ت َی ْ یا / ت َ ] (ص ) درست . تمام . راست . کامل . مهیا. معد. صحیح . طیار. درست تیار. تمام و تیار. رجوع به طیار شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). مهیا و آماده و حاضر. و آنچه در محاورت گویند که فلان چیز تیار است ؛ یعنی درست و مهیاست . به معنی ...
-
تیار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آماده، تدارک، تهیه، فراهم، مهیا، حاضر ۲. درست، کامل، صحیح
-
تیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] tayyār موج؛ موج دریا.
-
تیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] ‹طیار› tayyār, ti(a)yār ۱. آماده؛ مهیا؛ ساخته.۲. مالش.۳. مالش دادن و لوله ساختن تریاک.〈 تیار کردن: (مصدر لازم) آماده ساختن؛ مهیا کردن.
-
تیار
فرهنگ فارسی معین
(تَ یّ) [ ع . ] (اِ. ص .) 1 - موج دریا. 2 - لاف زدن . 3 - متکبر و مغرور.
-
تیار
فرهنگ فارسی معین
(تِ یّ) (اِ. ص .) 1 - مهیا ، ساخته . 2 - مالش دادن ، لوله ساختن تریاک .
-
تیار
لهجه و گویش تهرانی
آماده، مهیا، درست صحیح، به سامان
-
تیار
لهجه و گویش مازنی
tiyaar از توابع چلاو آمل
-
تیار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ready
-
تیار
واژهنامه آزاد
حاضر، آماده.
-
واژههای مشابه
-
تِیّاْر
لهجه و گویش گنابادی
teyyar در گویش گنابادی یعنی آماده کردن ، فراهم کردن ، انجام دادن کاری و پایان آن