تیامن داشتنلغتنامه دهخداتیامن داشتن . [ ت َ م ُ ت َ ] (مص مرکب ) طرف دست راست بودن ، خلاف تیاسر داشتن .(ناظم الاطباء). رجوع به تیامن و تیاسر داشتن شود.
تیامنلغتنامه دهخداتیامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) به یمن آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر دست راست بردن کسی : تیامن به ؛ بر دست راست برد آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطرف راست میل کردن . (آنندراج ). براست شدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). و فی الحدی
تاميندیکشنری عربی به فارسیپشتگرمي , اطمينان , دلگرمي , خاطرجمعي , گستاخي , بيمه(مخصوصا بيمه عمر) , تعهد , قيد , گرفتاري , ضمانت , وثيقه , تضمين , گروي , هم بر , پهلو به پهلو , متوازي , پرداخت غرامت , تاوان پردازي , جبران زيان , بيمه , حق بيمه , پول بيمه
متیامنلغتنامه دهخدامتیامن . [م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) کسی که برطرف دست راست میرود. || آنکه به یمن می آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیامن شود.
ایتسارلغتنامه دهخداایتسار. [ ت ِ ] (ع مص ) ائتسار. بهره کردن گوشت جزور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || همدیگر را میان گرفتن . (منتهی الارب ). || بسوی چپ گرفتن . خلاف تیامن . (منتهی الارب ).
تیامنلغتنامه دهخداتیامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) به یمن آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر دست راست بردن کسی : تیامن به ؛ بر دست راست برد آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطرف راست میل کردن . (آنندراج ). براست شدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). و فی الحدی
ذوالیمینینلغتنامه دهخداذوالیمینین . [ ذُل ْ ی َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) هر کوکبی که اندر وتد وسط السماء باشد و شعاع تسدیس او و تربیعش هر دو زبر زمین اوفتد او را [ با ] دو دست راست خوانند و غلبه او را باشد، و آن کوکب که به وتد وسط السماء باشدو تسدیسش و تربیعش هر دو زیر زمین بود او را [ با ]دو دست چپ خوان
تیامنلغتنامه دهخداتیامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) به یمن آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر دست راست بردن کسی : تیامن به ؛ بر دست راست برد آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطرف راست میل کردن . (آنندراج ). براست شدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). و فی الحدی
متیامنلغتنامه دهخدامتیامن . [م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) کسی که برطرف دست راست میرود. || آنکه به یمن می آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تیامن شود.
تیامنلغتنامه دهخداتیامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) به یمن آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بر دست راست بردن کسی : تیامن به ؛ بر دست راست برد آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطرف راست میل کردن . (آنندراج ). براست شدن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). و فی الحدی