لغتنامه دهخدا
قورچی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) از قور مخفف قوران بمعنی سلاح و چی . سلاح دار. (سنگلاخ ). (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رئیس جبه خانه . جبه پوش . (ناظم الاطباء). و در لغات ترکی قورچی بمعنی اهتمام کننده ٔ دربار پادشاه نوشته شده . (آنندراج ). تلفظ صحیح آن ابتدا بایستی کرچی باشد